ظهر شده . هنوز سکوت همه جا رو فرا گرفته. درد بدنم کمتر شده . بلند شدم و یه بطری پیدا کردم . یه تیکه از پیراهنم رو پاره کردم و سرش گذاشتم و از آب حوض برای خوردن پر کردم . لباس پاره شدم رو خیس کردم و خاک و خون رو از تنم پاک کردم و سرم رو شستم . کمی سرحال شده بودم . انگار آسیب جدی ندیدم .بدنم زخمی شده اما زخمهاش سطحیه . دوباره داخل خونه رفتم . از بین آوار یه سری گرم کن ورزشی و کتونی پیدا کردم .