سخنگوی قوه قضائیه: قبول داریم که رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی طولانی شده است.
....
ما که میدونیم جناب دادستان !
آخرشم آقازاده ها به یه بهانه ای آزاد میشن و گند دیگه ای به مملکت میزنن.....
سخنگوی قوه قضائیه: قبول داریم که رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی طولانی شده است.
....
ما که میدونیم جناب دادستان !
آخرشم آقازاده ها به یه بهانه ای آزاد میشن و گند دیگه ای به مملکت میزنن.....
--با تفنگــش نتـــوانستــــه شکـــــارم بکنــد
-- رفته با مطرب و اینترنت و سـاز آمده است
-- نـــــاوگــانش نتــوانستــــه مهــــارم بکنـــد
-- رفته با لُعبتـک چشــــــم نـــواز آمده است
-- بمب و موشک نتـــوانستـــه بتــرساننــــدم
-- فیسبــوک و توییتر شایعه ســاز آمده است
-- شیمیـایی زد و من بـــــــاز عقب ننشستـم
-- با کراک و هروئین ، تاخت و تــاز آمده است
-- چون لگـن شــد اثـــر نــــاو هواپیمــــــا بــــر
-- پخش مـه پاره ز مهـواره به نـــاز آمده است
-- بس که از نغمــــه قـرآن و دعــــا می ترسد
-- با "رپ" و عربده و تپ تپ "جــاز" آمده است
-- فتنـــه هایش به بصیــــرت همه خنثی کردم
-- رفتــه با ساحــر و با شعبده بــاز آمده است
-- ایســم ها شرقی و غربی همه رسوا گشتند
-- فرقـــه پردازی و عرفــــــان مجـــاز آمده است
-- من جوانـم چو "علی اکبری" الگوی من است
-- مشق و تدبیـــــرم از او روح نــــواز آمده است
-- گر به حقّیـــــم ، از انبـــوه عــدو بـاکی نیست
-- مــرگ خونین و سعــادت به تــــراز آمده است
-- من به یک ضــــربه کنم چــاره ی مکـر دشمن
-- مبطل منکـــر و فحشـــاء ، نمـــــاز آمده است
-- دشمنی کــو به دو صــد حیله ز در بیـرون شد
-- گر که غفلت کنی از پنجــــره بـاز آمده است !
-- جـــز دو روزی دگــر از دولت او باقـــــی نیست
-- استقـــامت کنی ، آن محـــــرم راز آمده است
-- بینــم آن روز شود بمب و مسلسل خــــاموش
-- بانگ "من مهدی ام" ازسوی حجاز آمده است
-- بنگـــر ... چشــم جهـــان رو به حقیقت وا شد
-- موج اسلام محمد (ص) به فــــــراز آمده است
منبع:
http://revayat91.tebyan.net/
جوانی با چاقو وارد مسجد شد! گفت : بین شما کسی هست، مسلمان باشد ؟! همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، پیرمردی ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم. جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا! پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت: به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاور. جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟! افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند! پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید! به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود...
غیرت ایرانی که توی خونت باشه ... توی هر نبردی پیروزی.... دیروز .. امروز .. فردا.....
بینید چطوری با ناخود آگاه ما بازی میکنند!!!؟
خراب کردن مسجد توسط پرندگان خشمگین
به نام علی در لوگوی این بازی توجه کنید!!!!؟
بازی کالاف دیوتی حدیثی از امام صادق(ع) که